این به این دلیل است که یکی از دلایل اصلی خروپف برگشت زبان به سمت حلق است که در نتیجه مسیر عبور هوا را مسدود می کند. من از مبارزه و زحمت بی وقفه برای بریدن گلوی همدیگر در میان ما مردان متنفرم، و آرزو دارم که بتوانم با کسی ملاقات کنم که بتوانم به او اطمینان تلویحی داشته باشم، به قضاوتش احترام بگذارم، و در عین حال به احمقانه ترین ضعف های من نخندید، و در عشقش بتوانم تمام مراقبت ها را فراموش کنم. دهانی ضد خروپف SnorBan فک پایین شما را کمی به جلو نگه می دارد و راه هوایی را به سمت گلو باز می کند. نامه ای به الیزا کی نوشت و از خواهر بداخلاقم خبری پرسید که از زمانی که دور بودیم هیچ کلمه ای از او نشنیده بودم. نامه شما، لیزی بیچاره من، درد دل بسیاری را که من در مورد سرنوشت شما فکر می کردم، توجیه می کند، زیرا می دانم، همانطور که من می دانم، زندگی مهاجر در آب و هوای کمتر از آنچه در آن زندگی می کنید چیست. باید همانطور که در آخرین نامه خود در هنگام نوشتن انجام دادید، من را در ذهن بهتر خود قرار دهید.

کارگری که همیشه باید باشم طبیعت من استاما اگر سالی 400 پوند داشتم هرگز اجازه نمی دادم نامم در هر کاری که انجام دادم یا انجام خواهم داد ظاهر شود. هیچ چیز نمی تواند من را بیشتر از قبل به فرزندان شما پیوند دهد، اما اگر مراسم تعمید تمام نشد، باید اجازه دهید من پدرخوانده باشم. و گرچه می ترسم آنقدر بدعت گذار باشم که نمی توانم به او قول بدهم که پسری خوب از کلیسا تربیت کنم، اما باید جایگاهی را که شما پیشگویی می کنید، و من در آن “آهنونگ” (اگرچه به هیچ کس جز نتی نمی گویم)، مال من باشد، از آن من باشد، او (اگر به من اعتماد کنید) باید به اندازه چند پسر از او مراقبت شود. به فلوری بگو که من نمی‌توانم پرنده دم بلند را برایش بیاورم، اما روزی عکس‌هایی از آقایان مسی رنگ با کلاه گیس‌های بزرگ و بدون شلوار برایش می‌فرستم و به او می‌گویم عموی پیرش او را خیلی دوست دارد و هرگز او و هیچ کس دیگری را فراموش نمی‌کند. خیلی از خودم خجالت می کشم که این مدت طولانی برایت ننوشته ام، می گویند اعتراف باز برای روح خوب است، و صادقانه اعتراف می کنم که از پاسخ ندادن به آخرین نامه ام که حاوی داستان عاشقانه ام بود، نیمی متحیر، نیمه متحیر و کلا عبوس بودم.

به راستی که اکنون که همه چیز را می دانم، خود را بی رحم بزرگی می دانم و اگر بخواهی زودتر بنویس، به تو اجازه می دهم تا هر چقدر که دوست داری مرا سرزنش کنی. من به شما اطمینان می دهم که برای تمام افتخارات و عنوان های دنیا دو نی نمی دهم. اگر کسی فکر می‌کند که من می‌توانم هدف بزرگ را به این اندازه کوچک پیش ببرم، فقط به من کمک کند و من از او تشکر می‌کنم، اما در غیر این صورت، با ارائه آن هم به خودش و هم به من آسیب می‌زند، و اگر لازم باشد افکارم را در مورد هر موضوعی بیان عمومی پیدا کنم، به وضوح تصمیم خود را به این کار گرفته‌ام، بدون اینکه به خودم اجازه افزایش اقتدار یا تحت تأثیر شدن را بدهم. نمی‌دانم و برایم مهم نیست که آیا هرگز به آن مرد بزرگی تبدیل خواهم شد.

وقتی به لندن برسم، پروفسور اوون و فوربس را می بینم و معرفی نامه ای به سر جان هرشل دارم (که می شنوم، میل زیادی به تور بکسل دارد). رزمناوهای ما گاهی از نیواورلئان دیدن می‌کنند، و اگر زمانی در ایستگاه غرب هند باشم، چه کسی می‌داند، ممکن است برای دیدن همه شما دووم بیاورم. انگار می‌توانستم دوباره سایه‌ای از غم بزرگی را ببینم که همه سال‌ها پیش بر سرمان فرود آمده بود. در شرایط مختلف، من در میان این بزرگان جایگاهی بهتر از آنچه که می توانستم انتظار داشته باشم، گرفته ام، و همه آنها را بی نهایت متمدن و آماده برای کمک به من می بینم، به ویژه پروفسور فوربس، که همکار درستی است و از طرف من زحمت زیادی کشیده است. در آن لحظه لوک که دیگر مگس گاد نبود، با پوزخند با سه هدیه خود وارد شد. 41 بانک شمالی، لیزی عزیزترین من، اکنون نزدیک به سه هفته در خانه هستیم و من دوباره دوازده روز است که آزاد شده‌ام. من هرگز از هیچ مردی صرفاً به انگیزه دوستی کمک نخواسته ام و نخواهم خواست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *