این انسداد باعث میشود بافتهای اطراف بینی و گلو به لرزه درآیند و صدای خروپف ایجاد شود. ثور بزرگ گلوی او را گرفت. تون عضلانی ضعیف در زبان و گلو. همچنین لازم به یادآوری است که اندازه فایلی که طراحی هر صدایی را نشان میدهد، مهم نیست چقدر پیچیده است، در مقایسه با صدای واقعی که طراحی تولید میکند، بیاهمیت است. زیرا این ویژگی شگفتانگیز را داشت که مهم نیست چقدر بد هدف گرفته میشد، یا چقدر غیر ماهرانه پرتاب میشد، مطمئناً مستقیماً به علامت میرفت – همانطور که به آسانی خواهید دید، این یک چیز بسیار الزامآور و راحت در اسلحه است. در این موارد مجرای خروجی طبیعی در اثر عفونت از بین رفته است و اتساع بالون به تنهایی موفقیت آمیز نخواهد بود. براک به شدت، “و من سر قرمز شما را در یک چشم به هم زدن قطع خواهم کرد.” اما همانطور که میخواست به قولش عمل کند، لوک یک ایده حیلهگر دیگر داشت.
حالا وقتی سیندری رفت، لوک هم دزدی کرد. چون طبق معمول دست به شرارت زده بود. اول سیندری پوست خوکی را گرفت و روی آتش گذاشت. و این بار کوتوله از آتش یک حلقه طلایی ناز برداشت که گرد بود. بنابراین او به زودی لوک را به دشت آیدا بازگرداند و او را به یک زندانی به کوتوله سپرد. او سیف دوست داشتنی را در حضور همه خدایان و الهه ها بوسید و عهد کرد که لوک را به خاطر شرارتی که در وهله اول مرتکب شده بود ببخشد، زیرا او نجیبانه جبران کرده بود. و همه خدایان دیگر با او موافق بودند. ملکه فریگ در کنارش بود. و در مورد آنها بالدر زیبا، فری و فریا، برادر و خواهر زیبا بودند. ثور توانا، همراه با همسرش با موهای بریده سیف، و بقیه خدایان بزرگی که در جهان بالا بالاتر از خانه های مردان زندگی می کردند. آخر از همه، هر زمان که او چنین می خواست، چکش بزرگ آنقدر کوچک می شد که می توانست آن را در جیب خود، کاملاً دور از دید، بگذارد. در نهایت او بر روی حیله گر حیله گر که سعی می کرد پنهان شود آمد.
اما برای سومین بار، لوک، بالدار مانند مگس، با وزوز وارد آهنگری شد. سپس به آهنگری برگشت که براک در حال دمیدن – ضربه – دمیدن بود. سپس چشمش به سه هدیه ای افتاد که براک در کیسه اش می گذاشت. پدر اودین، “برای بهتر کردن هدایای لوک قرمز. سپس براک کوچولو خمیده به سمت جلو حرکت کرد و زیر بار بزرگی که حمل می کرد تقریباً دو برابر خم شد. اما او نگفت که سه هدیه او چه خواهد بود. پس لوک سه شگفتی را به او نشان داد: موهای طلایی سیف، نیزه و کشتی. در سه سایز مختلف عرضه می شود. بعد ارکستر می آید، جایی که شما تمام مسیرهای صوتی را برای سیستم تعریف می کنید و محیط های MIDI چندتیمبرال را تنظیم می کنید، که سیستم آن را Tonemaps می نامد. پیت جانستون، کیمیاگر صوتی مقیم گالری نوار لندن، مردان را به زن، زنان را به گربه، و لندنیها را به نیویورکیها با استفاده از امکانات «صدا مجسمهسازی» Kyma تبدیل میکند – با شکستن صداها به صدها موج سینوسی تشکیلدهنده، و سپس تراشیدن آنها به روشهای مختلف، در حالی که هنوز پیچیدگیهای اصلی و ضبطهای زنده را حفظ میکند. گروآ نزد ثور آمد و در حالی که او خوابیده بود کنار تخت او ایستاده بود، آهنگ های عجیبی خواند و به آرامی دستانش را روی او تکان داد.
سیندری با نگرانی روی آتش خم شد و از میان شعله های آتش سومین هدیه را بیرون کشید – یک چکش عظیم. ثور، “چون من می توانم به شما از شوهرت خبر بدهم. او را در سرزمین سرد، در جوتونهایم، سرزمین غول ها ملاقات کردم، که می دانید گاهی اوقات برای شکار خوب به آن سر می زنم. در کنار رودخانه یخی الیوگار بود که با اوروندیل ملاقات کردم، و راهی برای عبور او وجود نداشت. پس او را در یک سبد آهنی بر روی او گذاشتم. سرزمین سردی است! پاهایش از توری های سبد بیرون زده بود و وقتی به طرف دیگر رسیدیم یکی از انگشتانش سفت شده بود. بنابراین من آن را جدا کردم و به آسمان پرتاب کردم تا شاید تبدیل به یک ستاره شود. برای اینکه ثابت کنم آنچه را که می گویم درست است، گروآ، ستاره جدید در همین لحظه بر سر ما می درخشد. نگاه کن از این روز برای مردان به نام انگشت اورواندیل شناخته می شود. هیچی گریه نکن به هر حال، از دست دادن یک انگشت پا چیز کوچکی است و من قول می دهم که شوهرت به زودی سالم و سلامت به تو بازگردد، اما برای آن نشانه کوچک از سرگردانی او در سرزمینی که بازدیدکنندگان از آن استقبال نمی کنند. در این مژدههای شاد، گروای بیچاره چنان مغلوب شد که بیهوش شد.